با انتشار خبر درگذشت مهسا امینی، ایران یک بار دیگر به کانون توجهات منطقه ای و بین المللی تبدیل شد. خبری تکان دهنده که همگان را در شوک بزرگی فرو برد. جایگاه خبری این رویداد در حالی بر سایر خبرها مستولی گشت که توامان با موضع گیری های گسترده در دفاع از یک مظلوم، اخباری چون شرکت ایران در جمع سران کشورهای عضو پیمان شانگهای، درگذشت ملکه انگلیس، پیدا شدن گور دسته جمعی در اوکراین، راهپیمایی بی نظیر اربعین، نایب قهرمانی کشتی آزاد در مسابقات جهانی، سفر رییس جمهوری به نیویورک، بازگشت کی روش به فوتبال ایران و تجمعات حامیان نظام اسلامی را تحت الشعاع قرار داده و می دهد.

گر چه این اتفاق ناگوار مشحون از سئوالات و ابهاماتی ست اما با امتناع از چیرگی احساسات بر عقلانیت رفتاری، بایستی هر گونه قضاوت و داوری را به بعد از اتمام فرایند تکوین و تکمیل پرونده از سوی متولیان، منوط به شفافیت کامل در رسیدگی به پرونده سپرد ولی با این وجود این روزها شاهد حضور بخشی از جامعه به نشانه همدردی و اعتراض به نحوه عملکرد پلیس امنیت اخلاقی یا همان گشت ارشاد هستیم که شوربختانه به جای اعمال منطق در رفتار و بهره گیری از مکانیزم گفتگو، چهره تقابل و تخاصم در کشور یک بار دیگر رخ نشان داد و خیابان ها آیینه ای از بروز خشم ها و عصبانیت های فروخفته گردید گو آن که سپاه علی و معاویه در برابر یکدیگر آرایش گرفته اند.

نکته آن که افتراقِ اعتراضات و همدردی با دیگر دفعات گذشته، این بار نیل به حضور پر رنگ بانوان و دخترانی متعلق به دهه های هفتاد و هشتاد دارد که سالها از دیده نشدن و رنج بردن از جامعه ای مردسالار فریاد سر می دهند و در تلاشند با عبور از مرزهای ایدئولوژیک شده و قرائت های رسمی که از نسلهای قبل به ارث برده اند، به دنبال ساختن دنیایی جدید باشند.

لذا باید پذیرفت، منش حضور در کف خیابانها، رنگ و بوی زنانه تری به خود گرفته است و چه بسا آزاد شدن این انرژی عظیم انسانی در فضای کنونی جامعه ایران از طرق قانونی و مشروع، بتواند به اصلاح ساختارها، بازنگری در سیاستها، ارتقاء اعتماد اجتماعی و تلطیف فضای عمومی جامعه منتج گردد البته در فضایی که فاقد تخریب، خشونت، توهین، برچسب، ضرب و شتم و شعارزدگی از هر سوی میدان باشد.

پس آشکارا باید اذعان کرد که نیمی از جمعیت ایران را جدی باید گرفت و در همه امور به مشارکت آنان ایمان داشت. باید تغییر را پذیرفت. بپذیریم که نگرشها متحول و مشی جامعه برونگرا شده است. بپذیریم که دختران امروز به سیاقِ سنتِ مادران دیروز نخواهند شد چرا که دیگر، ادراک عالم هستی و تبیین واژه ها را با معرفت شناسی عصر تجدد گره زده اند و صد البته بپذیریم که انحراف معیارِ طریقِ سیاست و دیانت در سالهای پیشین، آن اندازه بوده که سرانجامِ آن به لجاجت و کشف حجاب انجامیده است و بپذیریم که با بر هم زدن قواعد اعتراض و گفتگو و آلوده کردن فضای سیاسی و مصادره آن به نفع خود، چه از سوی بدخواهان و بیگانگان و چه با پروپاگانداهای سیاسی داخلی، نمی توان صورت مسأله را از اساس پاک نمود.

لذا در این وادی همه ملت ایران، دل در گرو همین آب و خاک دارند و فارغ از هر موضع گیری رادیکالی، به زعم اهل فن، می بایستی راهکار را در فرایندی از تاسیس نظمی جدید و استقرار یک سامان سیاسی مشروع با بهره گیری از الزامات آن توام با بازنگری در مفاهیم و ساختارِ قوانینِ جاریه دنبال و جستجو نمود. در غیر این صورت جامعه شاهد تحلیل، انزوا و فروپاشی سرمایه اجتماعی و انسانی خود با شتاب تر از قبل خواهد شد.