سازمان های مردم نهاد و تشکلهای غیر دولتی به عنوان نماد مردم­سالاری و حاکمیت مردم، دارای جایگاه و اهمیت ویژه­ای شده اند و کمتر نظام سیاسی در جهان وجود دارد که به نقش و تاثیر این سازمانها در رشد و توسعه کشور خود پی نبرده باشد. لذا شکل­گیری مشارکت و نحوه عضویـت و همکاری افراد جامعه در تشکـل­های غیردولتی و فعالیت­های دسته­جمعی سازمان­یافته و شناسنامه دار، جامعه را از بی قاعدگی و توده ای خارج و میزان تاثیر گذاری تفکر پوپولیسم را به محاق می برد. از این رو اتفاق چنین رویدادی به عوامل و انگیزه های متعددی بستگی دارد که مولفه اعتماد و مشارکت در جامعه از مهمترین آن عوامل می باشد.

به زعم اندیشمندانی چون هانا آرنت که ایده ایجاد تشکل و مشارکت را به دوره شکل گیری نظام های سیاسی در یونان باستان نسبت می­دهد، می توان مباحثات و مجادلات فلسفی (مشارکت) را در آثار افلاطون و ارسطو نیز جستجو کرد. این در حالی ست که در قرون متاخر به خصوص از عصر روشنگری به این طرف، طرح چنین مباحثی نه تنها از اهمیت روزافزون برخوردار بوده بلکه توسعه اجتماعی و احیای جامعه مدنی به واسطه بسط و گسترش مشارکت­های اجتماعی و نهادهای مـدنی و مردمی در این قالب تعریف شده و می­شود.

از طرفی از جوامع توسعه یافته تا جوامع در حال گذار آنچه که بر نگرشهای سنتی رجحان یافته، جایگزین شدن تدبیر گرایی بر تقدیرگرایی و برتری عامل انسانی بر عوامل متافیزیکی محض بوده است که همین امر توانسته تا حد بسیار پایه ها و بنیانهای اصلی روابط اجتماعی انسانها را بر مدار اعتماد و رفتارهای جمعی و همکاری­های سازنده اجتماعی بنا نماید.

با این اوصاف در جوامعی که خود را به تدبیر و تعقل در اصول و تمهید و تکثر در امور متعهد می داند، به یقین ساکنان خویش را در تراز شهروندانی مسئولیت پذیر که به زیست ِاجتماعی نیل کنند، سوق می دهد. کسانی که به حقوق فردی و اجتماعی خود واقف بوده و با هویتی مشترک، ارزشها و هنجارهای مسلط و قالب در جامعه را محافظت و یا می سازند.

بنابراین سازمانهای مردم نهاد در این برهه ی حساس، نقشی راهبردی و تسهیل گر در ایجاد ساختارها و بسترهای مناسب برای شکل گیری هویت شهروندی افراد دارند و با بکارگیری از ظرفیتهای اجتماعی و قابلیتهای نهادی سایر تشکلهای مدنی، می کوشند تا همه زمینه های رشد و اعتلای شهروندان را در سایه اعتماد فراهم نماید.

در این گونه جوامع شهروند کسی است که آشنایی کامل به حقوق و تکلیف خود دارد و در برابر رخدادها و مسائل پیرامون خود حساس و دغدغه مند است. شهروند کسی که حق سرنوشت خود را دارا بوده و کاملا حامی ساختارمندی و شکل دهی به روابط اجتماعی بر مبنای منفعت جمعی بوده و به سهم خود در تلاش است تا گامهایی در کاهش آسیبها و تهدیدات اجتماعی برداشته و دیگران را نیز در این مسیر ترغیب نماید. شهروند فردی است که به مسائل و مشکلات جاری جامعه محلی و ملی خود آگاه، در رفع آنها کوشا، در برابر مشکلات مسوولیت پذیر، قادر به انتقاد متولیان امر بوده و در جمیع جهات ناظر بر عملکرد آنان نیز باشد و شهروند کسی است که کثرت گرایی و احترام به عقاید و دیدگاههای افراد را به رسیمت بشناسد و خود نیز انتقاد پذیر باشد.

یک شهروند حق دارد با عضویت در هر تشکل یا سازمانی که دربرگیرنده علایق و دغدغه ها و انگیزه های وی می باشد، عضو شده و سازمان متبوع خود را به رسیدن به اهداف انسانی و بشر دوستانه همراهی کند. اما با وجود آن که سازمانهای مردم نهاد در ایران در همه حوزه های آموزشی، حمایتی، پژوهشی، آسیبهای اجتماعی و محیط زیستی و غیره فعالیت دارند و توانسته اند در فرایند عمومی توسعه ی شهرها نقش ایفاء کنند و زمینه مشارکت مردم را فراهم کنند، باید اذعان نمود که در کشور ایران اسلامی، همکاری و عضو گیری و همراهی ایرانیان در این شکل از محتوی بسیار ضعیف بوده و در این راه نیز سازمانهای مردم نهاد و تشکلهای مردمی نتوانسته اند علیرغم برخوداری از قابلیتهای بالقوه و بالفعل خود، این مسیر را آن طور که باید و شاید هست، هموار کنند.