وقوع چندین سانحه رانندگی در مسیر کاروانهای راهیان نور که منجر به کشته شدن 26 نفر از دانش آموزان شد و به دنبال آن آتش سوزی مدرسه ای در روستای «شین‌آباد» از توابع پیرانشهر استان آذربایجان غربی، و در آخر خبری که روز گذشته اتفاق افتاد، جملگی آسمان علم و تربیت کشور را کاملاً ابری کرده است.

انتشار خبر مجروح شدن 25 نفر و کشته دو تن از سرنشینان مینی بوس حامل معلمان در محور بروجن – لردگان به نقل از فرمانده پلیس راه کشور که روزگذشته اتفاق افتاد، یکبار دیگر همه توجهات را به سمت وزارت آموزش و پرورش و شخص وزیر معطوف کرد. در این ارتباط سرهنگ مهماندار در گفت‌وگویی اعلام داشته در ساعت 6:45 صبح سه‌شنبه در محور بروجن – لردگان حدفاصل گردنه گردبیشه در کیلومتر 65، دو دستگاه مینی‌بوس و یک دستگاه کامیون بنز تانکر با هم برخورد می‌کنند که در مسیر مخالف، کامیون بنز تانکر به دلیل تجاوز به چپ با مینی‌بوس‌ هابرخورد می کند.

شاید کمتر کسی فکر می کرد که در روزگارانی که دکتر حاجی بابایی به نمایندگی از مردم همدان بر کرسی هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی در چندین دوره تکیه می زد و از کابینه دولتها به خصوص وزرای آموزش و پرورش انتقاد می کرد و گاهی طرح استضاح آنها را نیز دنبال می کرد، این روزها خود درگیر همان رویه و فرایندی است که خود از بانیان آن بود.

و شاید کمتر کسی به این فکر افتاده بود که شخص حاجی بابایی که در همان جایگاه از دیگران پاسخ می خواست، امروز خود باید پاسخگوی همان ترکیب و سیستم باشد و برای اقناع سئوال کنندگان تلاش کند و فشار رسانه ای خارج از مجلس را نیز کنترل و مدیریت نماید.

در کشوری مثل ایران، مردم با این گونه حوادث و اتفاقات خیلی بیگانه نیستند، اما سئوالی که پیش می آید این است که، در بسیاری از رخدادها و اتفاقاتِ از این دست به خصوص در سوانح رانندگی، هوایی، آتش سوزی ها و منازعات فیزیکی و جسمی در جامعه، تا چه حد و چه کسانی باید پاسخگو باشند و روند پاسخگویی در کشور طبق چه مکانیزمهایی صورت می گیرد؟

به طور مثال برخی حوادث مثل سانحه هوایی هواپیمای سی 130 که منجر به از بین رفتن بخش قابل توجهی از خبرنگاران شد و یا سقوط هواپیمای حامل وزیر راه و ترابری سابق، دکتر دادمان و یا سقوط هواپیمای سرلشگر ستاری فرماندهی نیروی هوایی کشور، سقوط هواپیمای سپاه در خرم آباد، سقوط هواپیمای حامل سردار کاظمی، انفجار قطار و خارج شدن از ریل در دوره وزارت مهندس خرم، کشته شدن 25 تا 30 هزار نفر از هموطنان در سوانح جاده ای به صورت سالانه و یا آتش سوزی جنگلهای آمل در روزهای اخیر، آتش سوزی در دبیرستان شبانه روزی وابسته به دانشگاه چابهار، مدرسه ای در یاسوج در دوره دولت خاتمی، آتش سوزی مدرسه ای در پیرانشهر در دوره احمدی نژاد، کشته شدن چند نفر در کهریزک و آخرین این ها کشته شدن سهوی یا عمدی شخصی به نام ستار بهشتی که یک وبلاگ نویس بوده و دهها اتفاق ریز و درشتی که در کشور رخ می دهد، آیا برای دریافت پاسخ باید تنها متوجه مسئولان کشوری شد و یا این که متغیر ها و عوامل دیگری را نیز باید بررسی کرد؟

با این اوصاف اگر روال بر پاسخگویی مسئولان و مدیران کشوری و دولتمردان برای حوادث پیش آمده باشد، بلافاصله به این نتیجه می رسیم که اکثر مدیران و مسئولان در هر دولتی که روی کار آمده است، تنها کاری که باید انجام دهند، جستجو برای جواب دهی و پاسخگویی به افکار عمومی و نهادهای مسئول است، زیرا به قدری در کشور در همه حوزه ها کوتاهی و نقصان دیده می شود که اگر تمام وقت مسئولان در هر رده ای که متصور باشد هم صرف پاسخگویی شود، باز هم با مشکل ضیق وقت مواجه خواهیم شد و بدتر از همه آن که متاسفانه در ایران آنقدر دستگاههای موازی برای انجام یک اقدام یا حرکت وجود دارد، که در زمان پاسخگویی، هر دستگاهی خود را مبرای از خطا می بیند و کم کاری را به گردن دیگر دستگاهها می اندازد که نمونه اش را در حادثه کاروان راهیان نور امسال دیدم. آن زمان که وزیر آموزش و پرورش دولت دهم در پاسخ به سئوالی گفت که برای گرفتن جواب بروید از مسئولش بپرسید! که اگر صحبت آقای وزیر را ملاک قرار دهیم، دستگاه پاسخگوی بعد از آموزش و پرورش، سازمان بسیج  و چند دستگاه عضو ستاد راهیان نور خواهد بود.

یا در وضعیت مشابه ای چون کشته شدن هزاران ایرانی در طول سال بر اثر رانندگی در جاده ها، نهاد پاسخگو کدام است؟ آیا به ازاء هر حادثه رانندگی باید فرماندهی نیروی انتظامی کشور را مورد خطاب قرار داد یا وزیر راه را یا  خطای انسانی رانندگان را؟

با این اوصاف سئوال کردن از نهادهای مسئول چون مجلس، کاری است قانونی و وظیفه ذاتی آن و تحلیل و پیگیری مسائل تا حصول نتیجه وانتقال مطالبات مردم به مسئولان از سوی رسانه ها نیز رویه ای است که در رسالت کاری آنها آورده شده است. اما مقاله را با این سئوال به پایان می رسانیم که اگر حاجی بابایی به هر دلیل و علت از کار برکنار شد یا استیضاح شد یا خودش استعفا داد،آیا تضمینی وجود دارد که مردم دیگر شاهد این گونه حوادث تلخ و ناگوار نباشند؟ آیا هجمه های وسیع رسانه ای موافق و مخالف دولت در این روزها به بهانه آتش سوزی یک مدرسه، تابعی از شرایط سیاسی کشور است یا نیات و اغراض دیگری را به دنبال دارد؟ آیا در حال حاضر میتوان گفت که حاجی بابایی پس از ناکامی طیفی از نمایندگان در اجرای طرح سئوال از رئیس جمهور، سپر بلای دولت شده است؟ قضاوت را به پای خوانندگان مینویسیم.