در تكوين و تكامل پازل توسعه و پيشرفت يك جامعه در جهان رو به مدرن امروز و از ميان توصيف و تبيين منابع و ذخاير مادي و معنوي، « نيروي انسانيِ» متخصص و دانش مدار، در قلمرو داشته ها و دارايي هاي یک سازمان، نهاد، كارخانه و ... قرار مي گيرد.

منبعي كه هميشه در رقابتی ترين فضاها و در کمیاب ترین منابع، به عرضه محصولات و خدمات متفاوت و با کیفیت، توام با کاهش هزینه ها و همراه با خلاقیت و نوآوری و افزایش رقابت پذیری و درآمدزايي مطرح مي شود. بنابراين اصل، منابع انساني و افراد دانش محور و داراي مهارتهاي گوناگون، به يقين دارنده نقش کلیدی در رشد و توسعه جوامع هستند كه البته به كارگيري و جذب نیروهای مستعد و توانمند و به خصوص حفظ آنها،  به چالشي حل ناشدني تبديل شده است.

از همين رو با مداقه لازم و كارشناسي شده بر روي نامگذاري سال جديد از سوي رهبري معظم انقلاب اسلامي كه به نام توليد ملي، حمايت از كار و سرمايه ايراني مزين گشته، از يك سو و ضرورت و اهميت جايگاه انسان ايراني در قالب يك سرمايه ملي از سوي ديگر، در خواهيم يافت كه معظم له، محور سوم اين نام گذاري را به نام حمايت از سرمايه ايراني عنوان نموده اند كه نشان از اهتمام ايشان به اين بخش از منابع كشور مي باشد.

حال چنانچه بپنداريم كه سرزمين ايران با برخورداري از ذخاير و منابع عظيم و متنوع خدادادي و با كسب رتبه دومي در منطقه خاورميانه، جزء معدود كشورهاي داراي منابع و ذخاير زيرزميني است، دو ديدگاه پيرامون اين موضوع پيش خواهد آمد.

در اولين ديدگاه، به زعم كارشناسان، نگاهي اميدوارانه و مثبت وجود دارد. يعني اين كه ايران با داشتن اين مواهب الهي و همچنين ثروتهاي بسيار مادي و معنوي، مي تواند با بهره گيري از نظام برنامه ريزي عاقلانه و جهت دار، كشور را در راستاي توسعه و حركت شتابان قرار دهد.

و اما در ديدگاه دوم، نگاه كاملاً منفي و نااميدانه است. به نحوي كه طرفداران اين نظريه، بر اين قائل هستند كه داشتن ذخاير و منابع عظيم زيرزميني از يك جهت هم باعث وابستگي كشور و نظام هاي سياسي و دولتها به محصولاتي خاص مثل نفت بوده و هم اين كه وجود اين ذخاير زمينه آزمندي و طمع كشورهاي بيگانه و استعمارگر به ايران را دائماً هموار كرده است.

ازاين رو تاريخ يكصد و پنجاه ساله اخير ايران به خوبي نشان مي دهد كه رخدادهايي چون جنگ، انقلاب، اصلاحات، استبداد، كودتا، شورش و اختلافات داخلي و كشمشكهاي سياسي و همچنين بهره برداري بيگانگان از اوضاع نابسامان كشور در مقاطع مختلف، باعث شده كه كشور به همان دلايل مذكور در سير توسعه و تعالي و پيشرفت قرار نگيرد و متحمل زيانها و آسيبهاي بسياري گردد كه بيشترين آن به بدنه جامعه و نيروي انساني بوده است.

اگر چه در طول همين مدت از دوران صدارت امير كبير تا دهه ها و سالهاي اخير، اقدامات و حركت هاي چشمگير و قابل توجهي درابعاد عمراني، صنعتي، انساني و زيرساخت ها صورت گرفته، اما به دليل آن كه روند كلي حركت ها و اقدامات، روندي مستمر و هميشگي نبوده و به نوعي تحت تاثير سياستگذاري هاي زمامداران وقت بوده، توامان حركت توسعه اي و پيشرفت كشور، با آفت ها و آسيب هاي جدي روبرو بوده است.

از اين گذشته آنچه كه ايران اسلامي را در زمانها و برهه هاي مختلف با مشكلات و معضلات اساسي مواجه نموده، اين بوده است كه در طول تاريخ 150 ساله گذشته، بزرگترين سرمايه كشور يعني« انسان ايراني» در معرض خطرها، انحراف ها و بي توجهي ها بنابر مصالح و منافع و تعاملات بوده است. از قتل امير كبير صدر اعظم ناصرالدين شاه قاجار از آن سوي تاريخ گرفته تا مهاجرت نخبگان در عرصه هاي مختلف علم و انديشه تا اين سوي تاريخ.

بنابراين چنانچه اشاره شد، به زعم نگارنده در بخش سوم شعار سالجاري يعني حمايت از سرمايه ايراني، اهتمام خاص مقام معظم رهبري به منابع انساني و افراد در كشور است كه بايد با برنامه ريزي و سياستگذاري هاي عملگرايانه، نه تنها از هدر رفت انرژي و نيروي انساني جلوگيري كرد بلكه، بايستي در جهت اعتلاء و عظمت جايگاه انسان ايراني قدمهاي اساسي و مهمي برداشت.

لذا مي توان اين نتيجه را گرفت كه مهاجرت يا عزيمت يك فرد نخبه از كشور، به منزله خروج ميلياردها ريال ثروت و اندوخته مادي و معنوي است كه به راحتي به ديگران هبه مي كنيم و همانا خروج همين فرد يعني از بين رفتن يك انديشه و تفكر در جامعه ايراني اسلامي ما.

پس اگر بپذيريم كه نيرو و منابع انسانی با ارزش ترین سرمایه های یک سازمان، اداره، کارخانه و یا هر مؤسسه ديگر و يا به طور كلي سرمايه ملي كشور است، بايد بپذيريم كه تحقق شعارها و سياستهايي چون جهاد اقتصادي، توليد ملي، همت مضاعف و كار مضاعف، انضباط كاري و وجدان كاري، حمايت از كار و سرمايه ايراني و امثالهم در گرو صيانت و اهميت بيش از پيش به بخش نيروي انساني و منابع انساني در جامعه و كشور است.